ندای زاگرس – سه روز هنر، سه روز حماسه، سه روزی که دهلران را صحنه عشق کرد
سه روز پیش، وقتی پرده اول این جشنواره در پارک شقایق دهلران کنار رفت، کسی نمیدانست چه لحظات ماندگاری در انتظار است. حالا، پس از شانزده اجرا، هزاران نگاه مشتاق، و خاطراتی که در دلها حک شد، جشنواره به ایستگاه پایانی رسیده است. اما شرهانی، تنها یک جشنواره نبود؛ یک روایت بود. روایتی از هنر، حماسه، و مردمی که در سرمای زمستان، گرمترین استقبال را از تئاتر خیابانی داشتند.
حلقهای که هر روز بزرگتر شد
از همان روز اول، مشخص بود که این جشنواره قرار است متفاوت باشد. اما در روز آخر، پارک شقایق دیگر فقط یک محل اجرای نمایش نبود؛ حلقهای بود که هر ساعت وسیعتر میشد. هرکس که میرسید، خودش را به تماشاگران اضافه میکرد، حتی اگر جای ایستادن نبود. برخی ایستاده تماشا کردند، برخی روی زمین نشستند، کودکان با خوراکیهایشان گرد صحنه حلقه زدند، و عدهای روی شانههای پدرانشان از بالاترین نقطه ممکن، چشم به صحنه دوختند.
آفتابی که گرما بخشید، اما کلمات همچنان میلرزاندند
اگر روزهای گذشته، سوز سرما چالشی برای بازیگران و تماشاگران بود، امروز آفتاب روی صحنه تئاتر تابید. گرمای آفتاب دلنشین بود، اما روایتهای روی صحنه هنوز برنده و تکاندهنده بودند. هنوز میشد سرمای جنگ را در داستانها حس کرد، هنوز بغضها پشت لبخندها پنهان میشدند.
هفت نمایش، هفت روایت از عشق و حماسه
آخرین روز جشنواره، پرشورتر از همیشه، میزبان هفت اجرا بود؛ هرکدام، روایتی تازه از امید، درد، و ایثار:
۱️⃣ “هر شب خوابش را میبینم” – میناب، هرمزگان
جشنواره با ریتمی گرم آغاز شد. لباسهای محلی هرمزگان، موسیقی جنوبی، و حال و هوای خلیج همیشه فارس، اولین اجرا را به یکی از پرنشاطترینها تبدیل کرد.
۲️⃣ “رایت فلایر” – دهلران، ایلام
یکی از مورد انتظارترین اجراها، اما با یک اتفاق ناگهانی! مالک آبسالان، بازیگر محبوب بومی، نمایشی پرقدرت ارائه داد، اما قطع برق وسط اجرا، ناامیدی بزرگی به همراه داشت. سیستم صوتی همراهی نکرد، اما نگاههای تماشاگران، او را تا پایان حمایت کردند.
۳️⃣ “بیبی لیلوک” – تهران
این نمایش، جسورانه فضا را به تسخیر خود درآورد. بازیگران از تمام محیط پارک استفاده کردند و حتی خود را به دل آب زدند تا اجرای متفاوتی رقم بزنند. سختی کار و سرمای آب، چیزی از انگیزهشان کم نکرد.
۴️⃣ “ماهیار” – شاهینشهر، اصفهان
امین پورمند، که خودش اصالت دهلرانی دارد، این نمایش را به مردم شهر و خانوادهای تقدیم کرد که در سختترین شرایط، از یک شهید زنده مراقبت میکنند. ارتباط او با مخاطب، از همان ابتدا تا انتها، صمیمی و تأثیرگذار بود.
۵️⃣ “بوی خوش سیب” – شهریار، تهران
شروعی پر از شادی و شور، اما با پایانی تکاندهنده. این نمایش، که ابتدا مانند یک عروسی شاد بود، بهتدریج تماشاگران را با حقیقت تلخ بمباران شیمیایی سردشت روبهرو کرد. بازیگران حتی از یک روحانی میان تماشاگران برای خواندن صیغه عقد استفاده کردند تا تئاتر، بیش از همیشه با مردم یکی شود.
۶️⃣ “قالی” – لاهیجان، گیلان
قصهای که با لهجهای شیرین جنوبی، اما روایتی تلخ، تماشاگران را درگیر کرد. قصهای از زنان قالیباف و خاطراتی که هیچگاه تمام نشد. اشکها، بیاختیار روی گونهها جاری شد.
۷️⃣ “زهی خیال باطل” – همدان
پایان جشنواره، پرهیجان و نفسگیر بود. با موسیقی پرقدرت به قول اهل موسیقی اکشن، روایتی از مدافعان حرم، و داستانی که همه را تا لحظه آخر روی صندلیهای خیالیشان میخکوب کرد. حضور فرمانده سپاه ناحیه دهلران، به این اجرا رنگوبوی خاصی داد.
و حالا، سکوتی پر از انتظار…
و حالا همه رفتند، هرکس با شوری در دل و فکری در سر…
برخی با امید به کسب جایزه، برخی با خاطرهای ماندگار از این سه روز پرهیجان.
پارک شقایق، که تا دقایقی پیش پر از هیاهو و نمایش بود، کمکم خلوت شد. اما هنوز حس و حال جشنواره در هوا جاری است. هنوز ردپای بازیگران روی صحنه، سلفیهای گرفتهشده، و نگاههای خیرهای که تا آخرین لحظه اجرا را دنبال کردند، اینجا را زنده نگه داشته است.
بازار سلفیها همچنان داغ بود، و محمد فیلی، بازیگر نقش شمر در مختارنامه، همچنان چهره محبوب عکاسان بود.
اما فردا، صبحی دیگر در راه است.
اختتامیه برگزار میشود، برگزیدگان معرفی میشوند، اما حقیقت این است که برنده واقعی این جشنواره، مردم دهلران بودند؛ همانهایی که در سرمای زمستان، دلگرمترین تماشاگران هنر شدند.
*سیدصادق نجات – عضو کمیته تبلیغات و اطلاع رسانی هفتمین جشنواره ملی تئاتر خیابانی شرهانی دهلران
دیدگاهتان را بنویسید