ندای زاگرس – گاهی در هیاهوی کار و دغدغههای روزمره، یادمان میرود استان ما چقدر پنهانگنج در دل خود دارد… چقدر ظرفیت، چقدر زیبایی، و چقدر انسانهای دلسوزی که بیصدا برای سربلندی این خاک تلاش میکنند. همراه جمعی از دوستان و همکاران رسانهای تصمیم گرفتیم یکبار بهجای شنیدن گلایهها، چشمهایمان را شاهد حقیقت کنیم. راه افتادیم تا از نزدیک ببینیم، لمس کنیم و بیشتر بفهمیم که چه در این استان میگذرد.
حیرت در قلب مرکز استان
وقتی وارد برخی هتلها و بومگردیهای مرکز استان ایلام شدیم، لحظهای همهمان مات ماندیم… کیفیت، زیبایی، سلیقه، آرامش… همه چیز آنقدر زیبا بود که با خود گفتیم: چطور ممکن است اینهمه ظرفیت در سکوت مانده باشد؟!
صاحبان این مراکز با چشمانی پر از امید و گاهی پر از گلایه گفتند: «ما دل و جان گذاشتهایم… کاش آموزشوپرورش استان در اردوهای دانشآموزی از همین فضاهای امن و زیبا استفاده کند…»
حقیقتاً حرف دلشان کاملاً بهجا بود.
وقتی چیزی “خوب” است، باید دیده شود… باید حمایت شود.
جادهای که هم زیباست هم زخمی
در مسیر شهرستانها تابلوهایی نصب شده بود؛ تابلوهایی که هویت هر شهر را فریاد میزد.
اما…
برخی از همین تابلوها زخمی شده بودند؛ خطخطی، شکسته، بیمهریشده… دیدنشان قلبمان را فشرد.
چقدر درد دارد وقتی تلاشی از جیب مردم انجام میشود و بعد بیمسئولیتی آن را نابود میکند.
بدره… شهری آرام اما سرشار از زیبایی و ظرفیت
پیش از رسیدن به شهرتان و در ادامه مسیر، توقفی کوتاه در شهرستان بدره داشتیم؛ شهری کوچک اما سرشار از آرامش، مهماننوازی و ظرفیتهای گردشگری.
مجتمعهای رفاهی این شهرستان با زیبایی چشمنواز، فضای تمیز، امکانات باکیفیت و محیط خانوادگی گرمشان، ما را غافلگیر کردند. محوطهسازی بینقص و لبخند صمیمی مردم بدره… همهچیز رنگی از آرامش داشت؛ گویی بدره با زبان بیزبانی میگفت:
«ما هم گوهری هستیم که باید دیده شویم…»
این مجتمعهای رفاهی، اگر درست معرفی شوند، میتوانند به مقصدی محبوب برای گردشگران تبدیل شود
درهشهر… نامی که در ذهن ما ماندگار شد
به یک روستای هدف گردشگری رسیدیم؛ وارد مجتمع گردشگری آن شدیم؛
صدای خنده مردم، بوی چای آتشی، تمیزی محیط، هنر دست مردمانش…
همه چیز درخشان بود؛ درست مثل گوهری که زیر گردوخاک سالها پنهان شده باشد.
دوستان رسانهای کنارم با تعجب نگاه میکردند و لبخند میزدند؛
چراکه درهشهر نه فقط زیبا، بلکه زنده، پویا و امیدوار بود.
قدردانی… کاری که گاهی فراموشش میکنیم
به صاحبان بومگردیها و مجتمعها نگاه کردیم؛
مردمانی که بیصدا میسازند، کار میکنند، میجنگند…
و مسئولانی که – به گفته خود مالکین – همراهی کردهاند.
واقعاً باید گفت خسته نباشید… دستمریزاد…
امید…
ما همیشه مطالبهگری میکنیم، و این وظیفه ماست.
اما یادمان نرود:
قدردانی از کارهای خوب خودش یک فرهنگسازی بزرگ است.
امیدوارم روزی برسد…
روزی که وقتی نام استانمان را میشنویم، فقط زیبایی، توسعه، گردشگری و غرور در ذهنمان بیاید.
انشاالله روزی این استان عزیز، این خانه ما، همان «گلستانی» شود که حقش است…
و ما با دستهای خودمان آن را بسازیم.
دیدگاهتان را بنویسید