پنجشنبه / ۷ فروردین / ۱۴۰۴
×

ندای زاگرس – سیدصادق نجات – عضو کمیته تبلیغات و اطلاع رسانی هفتمین جشنواره ملی تئاتر خیابانی شرهانی/دهلران، که همیشه به گرمای سوزانش معروف بوده، این روزها سردترین روزهایش را تجربه می‌کند. به گونه‌ای که همه مدارس و ادارات تعطیل شده! باد سرد سوزناک از صبح در خیابان‌ها می‌چرخید، اما مگر می‌توانست جلوی گرمای تئاتر شرهانی را بگیرد؟ مردم آمده بودند، چهره‌های آشنا و جدید، همه با یک هدف: دیدن روایت‌های ناب از ایثار و حماسه.

تئاتر شرهانی، در سرما هم داغ است

برق هست، اما سرما بیداد می‌کند!بر خلاف روز گذشته که قطعی برق باعث تأخیر در اجرا شده بود، امروز مشکل برق با پیگیری های دبیر جشنواره حل شد، اما سرمای استخوان‌سوز چالش اصلی بود.

با اعلام قبلی امروز برخلاف روز گذشته اجراها با یک ساعت زودتر شروع شد، برخی از تماشاگران برای فرار از سرما ایستاده نمایش را دنبال می‌کردند، اما عده‌ای بدون توجه به خاکی شدن لباس‌هایشان روی زمین نشستند.

انگار برایشان اهمیتی نداشت؛ آن‌ها آمده بودند تا نمایش ببینند، حتی اگر سنگفرش‌های یخ‌زده را به عنوان صندلی انتخاب کنند!داوران و عکاسان در صحنه، تماشاگران در قابداوران خودکار به دست، مشغول ثبت نکات کلیدی بودند. نگاه‌های دقیقشان به صحنه و یادداشت‌های پیوسته، نشان از بررسی موشکافانه اجراها داشت.

در همین حین، عکاسان با لنزهای آماده به دنبال شکار لحظه‌های ناب بودند. بعضی از تماشاگران نیز گوشی به دست، تصاویر زنده را ثبت می‌کردند تا این خاطرات را ماندگار کنند.

۱ – “صحنه‌ای از ایثار؛
زنان پشت جبهه در نمایش ‘به توان نفس‌هایت’”اولین اجرا از تهران با “به توان نفس‌هایت” به کارگردانی آدینه رحیم‌نژاد آغاز شد. پنج دختر جوان، هماهنگ و پرشور، روایت زنانی را به تصویر کشیدند که پشت جبهه لباس‌های رزمنده‌ها را می‌شستند. اجرایی احساسی که نگاه‌ها را به خود خیره کرد.

۲ – “سیگنال‌های گمشده؛ روایت اصفهان از یک سقوط”اجرای دوم متعلق به گروهی از اصفهان بود. “سیگنال روی خط BTS” به کارگردانی مجتبی خلیلی، داستان جعبه سیاه هلیکوپتر حادثه‌دیده و مأموریت‌های شهید رئیسی را روایت کرد.

بازیگران با لباس‌های سفید و مشکی، صحنه‌ای نمادین را خلق کردند. زمین نمایش با پارچه‌ای پوشانده شده بود که با لباس‌هایشان هماهنگ بود و فضای متفاوتی را ایجاد می‌کرد.

۳ – “بافنده‌ای که تاریخ را به تصویر کشید”

سومین اجرا از ملایر، “بافنده” با کارگردانی فروزان حسینی بود. نمایش با لحنی رجزگونه، تاریخ را از جنگ عثمانی تا دفاع مقدس مرور کرد. نکته خاص این اجرا، حضور یک بازیگر کودک بود که توانست نگاه‌ها را به خود جلب کند.

نمایش با جمله‌ای تأثیرگذار به پایان رسید:”گره می‌زنیم این روبان‌های قرمز را به متن ظریف سبزه‌ها، تا یاد رزمنده‌ها همیشه زنده بماند.”وقتی اجراها عقب می‌افتد!مردمی که بی‌صبرانه منتظر اجراها بودند، این بار با تأخیری در اجرای چهارم مواجه شدند.

زمزمه‌هایی بین تماشاگران رد و بدل می‌شد، اما کسی حاضر به ترک صحنه نبود. نگاه‌های منتظر، ساعت‌هایی که جلو می‌رفتند و داورانی که مشغول بررسی اجراهای قبلی بودند.

۴ – به نام مادر؛ داستان مردی که خرمشهر را فریاد زد”پس از وقفه‌ای کوتاه، نمایش “به نام مادر” از اصفهان، به کارگردانی علیرضا شمس اجرا شد.

این اثر که در جشنواره فجر هم حضور داشت، داستان بهروز مرادی قهدریجانی، خالق جمله تاریخی “به خرمشهر خوش آمدید – جمعیت: ۳۶ میلیون نفر” را روایت کرد. سکوت احترام‌آمیز تماشاگران، نشان از تأثیر عمیق نمایش داشت.

تغییر مکان نه تغییر احساسبا شدت گرفتن سرما، تصمیم گرفته شد اجراها به محوطه داخلی کتابخانه سعدی منتقل شوند.

تغییری که باعث شد تماشاگران در فضای گرم‌تر و آرام‌تری اجراهای پایانی را دنبال کنند.

۵- “عاشقانه‌های زیر خاکی؛ روایتی شاعرانه از انتظار”اولین اجرای سالن، “عاشقانه‌های زیر خاکی” از کرمانشاه، به کارگردانی حسین نادری بود.

این نمایش با نگاهی فانتزی، قصه مادران شهدای مفقودالاثر را روایت کرد. از دیالوگ‌های عاشقانه بین یک لنگه پوتین و مین، تا روایت چشم‌انتظاری مادران، همه چیز در این نمایش شاعرانه و تأثیرگذار بود.

روز دوم هم تمام شد…

اما نه با شش اجرا! اجرای پایانی که قرار بود از تهران باشد، به دلیل نرسیدن گروه، به روز بعد موکول شد. اما این پنج اجرا، با تماشاگرانی که سوز سرما را به جان خریدند، عکاسانی که لحظه‌های ناب را شکار کردند، و داورانی که جزئیات را ثبت کردند، نشان داد که شرهانی، حتی در سرما هم داغ است!

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *