تهران- مدیرکل دفتر هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به جلسات تخصصی با موثرترین افراد در صنعت بیمه گفت: با رسیدن به راه حل هایی، کارگروه تخصصی بیمه در مرکز شکل گرفته و بودجه مورد نظر نیز برایش طراحی شده است و امیدوارم بتوانیم تا جشنواره هنرهای تجسمی فجر بیمه آثار هنرمندان را رونمایی کنیم.
آیدین مهدی زاده تهرانی، هفت ماه است که مدیریت کل دفتر هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر عهده دارد. برای او جنبه تعامل و تقابل میان آرت ودیزاین، موضوعی جذاب است که در مدیرت این مرکز سعی در برقرار ارتباط میان این دو واژه در هنر دارد. مهدی زاده تلاش می کند تا هویتیابی تازه ای برای مرکز بدست آورد و بحث اقتصاد در هنر را به سامان برساند. با تعریف سه کلید واژه ی هنر، توسعه و دیپلماسی تصمیم بر هدایت مرکز هنرهای تجسمی دارد. بحث مالیاتی در هنر را مهم می داند و امیدوار است تا این مرکز به مکان تخصصی برای هنرهای تجسمی تبدیل شود.
مهدیزاده تحصیلات لیسانس و فوق لیسانسش را در رشته طراحی صنعتی به پایان رسانده، جنبه کاربردی هنر برایش اهمیت دارد، عضویت در کانون پرورش فکری و کشیدن کاریکاتور، شروع آشنایی او با دنیای تجسمی بوده است.در ذیل گفت و گوی او با خبرنگار هنری ایرنا را می خوانیم.
در حوزه هنرهای تجسمی، تمرکز شما بر دو دو بخش آرت (هنر) و دیزاین (طراحی) است؟
بله، موضوع آرت و دیزاین همیشه در تعامل و تقابل هستند. خود موضوع برایم جذاب بود. بنابراین تعاملم را با هنرمندان به خصوص گرافیستها که جنبه کاربردی کارشان بیشتر بود، و مجسمه سازان و تصویرگران بیشتر کردم. این امر در مسیر زندگیام، فصل تازهای در برقراری ارتباطم با دنیای هنرهای تجسمی بود.
ارتباط شما با دنیای اسباب بازی هم در همین دوره شکل گرفت؟
در دهه ۱۳۹۰شمسی به دلیل دیگاه طراحی و تولید محصول، وارد دو حوزه معروف در طراحی صنعتی شدم؛ یکی زمینه اسباب بازی که آنجا من را بیشتر میشناسند و دیگری رشته صنایع دستی بود. با رشتههای هنرهای سنتی، نگارگری، خوشنویسی نیز درگیر شدم. مدت زیادی نیز با انجمن سفال و سرامیک ایران در بحث مشاوره و آموزش همکاری کردم. و این دوره مرحله دیگری برای آشناییم با حوزه هنرهای تجسمی بود. در همین ایام در قبال همکاری با انجمن سفال و سرامیک با هادی مظفری، مدیر کل وقت مرکز هنرهای تجسمی آشنا شدم.
در رشته تعلیم و تربیت و برنامه ریزی درسی دکترا گرفتید، پیوند این رشته با دنیای هنر برای شما چگونه شکل گرفت؟
بله، عملا زندگی من دو شکل شد، یک بخش آموزش و بخش دیگر هنر، ترکیب هنر و آموزش در ابزارهای آموزشی و اسباب بازی، سبب برقراری ارتباطم با کانون پرورش فکری شد، و عملا حقوقبگیر کانون شدم.
و پس از آن هم به مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آمدید؟
اسفند ۱۴۰۳ خورشید، پس از تغییر و تحول در دولت، پیشنهاد این موقعیت با دو پایگاه اصلی اقتصاد و هنر به من داده شد. اینکه سالها در بحث کسب و کارها، مشاوره فروش در حوزه صنایع دستی بودم و بحث دیزاین و ورود آن به هنرهای تجسمی نیز از دغدغههایم بود، بسیار خوشحال شدم که جناب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت هنری وقت نیز بر این دیدگاه تاکید داشتند. سالها نیز در مورد مسائل صنفی انجمنهای اسباب بازی، سفال و سرامیک و صنایع دستی، تجربه اندوخته بودم. در نتیجه با هدف کمک به حوزه هنرهای تجسمی، به مرکز ورود کردم. اما، آمدم، و دیدم که با این ادبیات خیلی فاصله داریم.
منظورتان از این فاصله چیست؟
مسائل ریز و درشت بسیاری در بدنه وزارتخانه، هنرهای تجسمی و دفتر وجود دارد. تا اینها حل نشود، وارد گفتمان دیزاین نمیشویم، در حوزه اقتصاد هنر نیز تجربههای ناکامی اتفاق افتاده که این موضوع بسیاری از تصمیمات را تحت تاثیر قرار میدهد.
همچنین زمانی که به مرکز آمدم، جدا شدن موزه هنرهای معاصر از دفتر را به عنوان یک بحران به من معرفی کردند، بنابراین دیدم اگر بخواهم برای هنرهای تجسمی کاری انجام بدهم، اولین و مهمترین هدفم را باید روی هویت یابی دفتر هنرهای تجسمی بگذارم.
تعریفتان از هویت یابی دفتر هنرهای تجسمی چیست؟
عملا طی هفت ماه گذشته، در کنار کار روی مسائل عمومی انجمنها، اصناف، اقتصادهنر یا دیزاین، درگیر مسائل ریز خود دفتر شدم. تا به معنای اخذ کلمه، اینجا را تبدیل به یک مرکز یا دفتر تخصصی کنم تا نیروهایی که در آن کار میکنند به مشاوران خوبی برای جامعه هنری تبدیل شوند و اینجا مرکزی قابل قبولی از بابت مسائل روز هنرها باشد.
این مسائل روز هنر شامل چه مواردی است؟
از موضوعاتی که جایش در دفتر بسیار خالی بود، بحث هنرهای جدید است، نه انجمنی، نه جشنواره ای، نه رسانه ای، عملا هیچی، بنابراین شروع به گفت و گو کردن، نیرو گرفتن، جا انداختن ادبیات آن، ارزیابی هنرمندان در حوزه هنرهای جدید کردیم.
هنرهای جدید از منظر مرکز چگونه تعریف می شود؟ منظور همان مدیوم های پست مدرن به بعد است؟
هنر و مفهومش به خصوص در هنرهای جدید، تعریف گریز است، چون در هنرهای جدید همه چیز خلاقه محسوب می شود، به دنبال تعریف یک خطی برای آن نبودیم. در مجموع اشتغال هنرمندان در عرصه هایی که با مدیاها یا رسانه هایی که مطرح نبوده یا کمتر مطرح بوده، و کار می کردند را به طور کل هنرهای جدید گفتیم.
بحث بینارشته ای نیز ذیل عنوان هنرهای جدید می گنجد؟
بله. اگر بتوانیم این بخش هنرهای جدید را فعال کنیم، می توانیم در موضوع دیزاین نیز گفت و گو کنیم. بحث اینستالیشن (چیدمان)، لند آرت (هنر زمینی)، نقاشی دیجیتال، ویدئو آرت و غیره، شروع به گفت و کردیم که این بخش نیز باید نیروهای تخصصی اش را داشته باشد تا کار جلو برود. دیگر مسئله ای که ذهنم را درگیر کرده بود این بود که آیا اینجا دفتر، مرکز یا اداره کل است؟
منظور شما چیست؟
مسئله پایه ای تر است، مثلا همین ساختمان مرکز، ساختمان چه بوده، برای چه اجاره شده؟ روز ازلش چه بوده؟ کار ویژه اش چه بوده؟ اهداف مسیر کجا بوده؟ و غیره، که به سمت تعریف این می رود که اینجا دفتر، مرکز یا اداره کل است؟ این موضوعات از ما خیلی وقت گرفت و تا به امروز تقریبا این موضوعات هجی شده است.
این رویکرد شما و تفاوت آن با مدیریت های قیلی بوده است؟
ما دنبال اختلاف و تفاوت نبودیم.
هر مدیریتی، نگاه جدید خودش را دارد؟
جدید، زائیده زمان خودش است. جمله معروفی وجود دارد اینکه؛ “اعتبار موزه هنرهای معاصر از دفتر هنرهای تجسمی ارشاد بیشتر است”. معتقدم این مقایسه از همان ابتدا غلط بوده، چرا باید این مکان با یکدیگر مقایسه شود؟
به طور کل موزه هنرهای معاصر و مرکز هنرهای تجسمی ارشاد در تعریف هم با یکدیگر فرق دارند؟
موزه کارکرد و مسیر خودش را دارد، مرکز هم همینطور، و این دو را ذیل هم تعریف کردن عجیب است. ولی اینگونه تعریف شده بود و تمام مدیران پیشین مرکز نیز تقریبا موافق بودند که موزه هنرهای معاصر جای مهمتر و پر رنگ تر بوده است.
شاید چون در موزه هنرهای معاصر رویدادهای هنری برگزار می شود و هنرمندان و هنرجویان بیشتر به موزه می روند، و دفتر بیشتر مسائل اداری، حقوقی و سیاستگذاری را انجام می دهد؟
بله. بنابراین اگر به عنوان مدیرکل، اهمیت موزه را از مرکز بیشتر بدانم، مواردی چون مسائل صنفی اعضای هنرمندان، مسائل حقوقی، دیپلماسی و موارد رسمی، روی زمین می ماند، که کماکان بسیاری از آن روی زمین مانده است. به شکل موقت، فاصله گرفتن از موزه برای مرکز اتفاق بدی نیست، زیرا از سایه سنگین موزه رها می شود.
ما فهرست کارهایی که اینجا انجام می شد آوردیم و متوجه شدیم مرکز تبدیل به دبیرخانه شده بود، عضویت هنرمندان را می زد، گواهی فعالیت می داد، کاغذ مهر و امضا می کرد، خیلی شفاف بگویم، در کل پنج کار ویژه برای دفتر تعریف شده بود که باید آن را انجام می داد؛ جشنواره فجر و جوان را برگزار کند، مسائل “سیته” فرانسه را پیگیری کند، ونیز برود و کارهای موزه را رفع و رجوع کند. تمام این مسائل و برگزاری دوسالانه ها را می توان به خود موزه و انجمن ها سپرد.
مرکز در این بین تمرکزش بر چه کارهایی خواهد بود؟
سه کلید واژه اصلی را برای شروع کارمان انتخاب کردیم. اولین کلید واژه “هنر” است. به خود هنر پرداختیم و تعریف هنرهای جدید نیز از دل همین گفت و گو بیرون آمد. یعنی بیاییم یکبار دیگر هنرهای تجسمی را گفت و گو کنیم. چیزهای پایه ای که به نظر هر هنرمند تجسمی بدیهی است در اینجا چالش محسوب می شد.
به طور مثال؟ نگارگری جزو هنرهای تجسمی به حساب می آید یا نه؟
به حساب می آید.
مدیرکلی در مرکز بوده که کل اطلاعات نگارگری را از اینجا بیرون داده، و گفته اصلا کاری با هنر نگارگری نداریم و این رشته جزو هنرهای سنتی و میراث است. درحالی که برای ما بدیهی است که نگارگری جزو هنرهای تجسمی محسوب می شود. در مورد خوشنویسی هم وضع به همین شکل بود. این رشته ها ریشه های هنر ایرانی اند و حتی از لحاظ اقتصادی نیز این رشته های تجسمی با استقبال بیشتری در فروش مواجه هستند.
وضعیت بودجه مرکز هنر های تجسمی به چه شکلی است؟
دغدغه بودجه درست است. اینکه بودجه باید در کجا ثبت بشود. بودجه بیت المال و حق الناس است. به عنوان یک مدیر، بودجه را باید در روبنا یا زیربنا هزینه کرد؟ قطعا جوابم، در زیربنا است. اما بودجه آنقدر کم است که نمی توان زیربنا را درست کرد و مجبور می شویم آن را صرف کارهای روبنایی کنیم. به عنوان مثال دغدغه من مدیرکل باید جایزه دوسالانه کاریکاتور باشد، درحالی که جایزه را باید اسپانسرها تامین کنند.
در تمام دنیا، دولت ها در حوزه فرهنگ، بستر سازی می کنند، اما در ایران تمام کارها با دولت است.
آیا ما جرات داشته ایم که یک سال، یک رویدادی را برگزار نکنیم و هزینه آن را ببریم و موزه هنرهای معاصر کرمانشاه را تمام کنیم. نه.
یکی از بزرگترین دغدغه های جامعه تجسمی این است که یک فضای حرفه ای و استاندارد برای برپایی رویدادهای مهم داخلی و خارجی در ایران وجود ندارد.
این یک امر بدیهی است. سال ها در مورد این موضوع صحبت شده، اما کدام اقدامی صورت گرفته است؟ گفتیم اول باید یک شهرساز، یک معمار مکان این سالن حرفه ای را جانمایی کند، در این بخش حضور زیباسازی، شهرداری و شورای شهر لازم است. از ما پرسیدند مگر معماری به هنرهای تجسمی ربط دارد؟ طی چهار نوبت، یک ماه و نیم به جلساتی در وزارتخانه رفتیم، صحبتمان روی تاسیس یک گالری شهر بود. وزارتخانه در این مسیر از همه جا همراه تر است، اما این وسط تعداد زیادی از افراد نظر می دهند که در بیشتر موارد نظرات کارشناسی هم نیست و آدم تعجب می کند.
با این حساب با چالش ها زیادی روبرو هستید؟
بله، به طور مثال دوستی می گوید مگر موزه های هنرهای معاصر اسمش هنرهای معاصر نیست؟ پس جای تئاتر و موسیقی در آن کجاست و چه کسی گفته که هنرها، فقط هنرهای تجسمی است؟ باید با همه این موضوعات سر کنیم. وقتی کنار Art (هنر)، s قرار می گیرد و می گوییم Arts منظور، همان کلمه visual arts یا هنرهای تجسمی است. در تمام دنیا، در اطلاعات و داده ها همینگونه است.
کلا کلمه Art و Artist را به هنر و هنرمندان تجسمی می گویند و به نوازنده و بازیگر player و actor (بازیگر مرد) و actress (بازیگر زن) می گویند. این تعاریف مشخص است.
بخصوص وقتی s به کلمه آرت اضافه بشود. حالا باید این را به دوستان توضیح داد که visual در arts حذف به قرینه شده و همان معنای هنرهای تجسمی را می دهد. ممکن است که یک اثر موسیقی در پاسخ به یک پرفورمنس یا چیدمانی در موزه هنرهای معاصر اجرا شود، اما اصل ماجرا خود هنرهای معاصر است نه تئاتر و موسیقی، مثلا در مدرسه باوهاوس آلمان پیش از جنگ دوم جهانی نیز تئاتر هم اجرا می شد، اما این اجراها در خدمت هنرهای تجسمی بود و کسی مدرسه باوهاوس را به عنوان مدرسه تئاتر نمی شناخت.
پس نیاز به بازخوانی دوباره در هنرهای معاصر داریم؟
من از نامفهوم گرایی دوره کانسپچوآلیسم (هنر مفهومی) اصلا بدم نمی آید. اما باید در روزگار قرن ۲۱م. در سال ۱۴۰۴ خورشیدی یکبار دیگر بنشینیم و هنرهای تجسمی را دوباره قرائت کنیم. بازخوانی این امر کار انجمن ها و موزه هنرهای معاصر است، و کار مرکز صیانت از داشته ها، یعنی حفظ و اشاعه آن است. و این رویکرد دفتر در هفت ماه گذشته بوده است.
کلید واژه بعدی پس از هنر، چیست؟
توسعه است. داده های ما در مفهوم توسعه و پیشرفت در مرکز هنرهای تجسمی بسیار فقیر بود. سند توسعه هنرهای تجسمی و دفتر، بیانیه چشم انداز و بیانیه ماموریت نداشتیم. هنوز هم نداریم. اما در راستای این اهداف درحال تلاش هستیم. جلسات مستمری را در این حوزه داریم. اینکه گلوگاه توسعه هنرهای تجسمی از کجاها رد می شود. به طور مثال، نگارخانه ها.
و نگارخانه ها بسیار مشکل دارند.
اینکه کمتر به هنرمندان و بیشتر به مسئله نگارخانه ها پرداختیم، ریشه در همین مورد دارد. توسعه هنر را از دل نگارخانه ها دیدیم نه از دل هنرمندان. تا پیش از این در مرکز می گفتند؛ ما به هنر و توسعه کاری نداریم، ما تنها هنرمندان را بررسی می کنیم، کارهایش را انجام می دهیم، انشاءالله خود هنرمند می داند هنر و توسعه چیست.
نمی توان نقش هنرمند را نادیده گرفت. اما در تمام دنیا، هنرمندان برای ورود به دنیای حرفه ای از مدیران هنری استفاده می کنند، و جای خالی این موضوع در ایران بسیار احساس می شود.
این موضوع را نمی توان در اینجا مطرح کرد. دعوا می شود. به من گفتند که مدیر خوب، مدیر بی نظر است.
اینکه هنرمند به عنوان خالق اثر، آزادانه کار می کند، یک امر بدیهی است، اما مدیران هنری به او کمک می کنند تا هنرمند مسیر حرفه ای خود را بخصوص در دنیای معاصر، راحت تر طی کند.
بنابراین مرکز هنرهای تجسمی، در مورد توسعه چیزی نداشت، توسعه به خود هنرمندان و انجمن های هنری سپرده شده بود، ما هم که کارت هنر و بیمه درست کنیم که آن را نیز صندوق اعتباری هنر انجام می دهد، اصلا معلوم نبود، دفتر دارد چه می کند.
و کلید واژه سوم چیست؟
دیپلماسی، بحث دیپلماسی فرهنگی و هنری نداشتیم. مرکز واحد بین المللی نداشت.
درحالی که تهران، زمانی قلب هنرهای تجسمی خاورمیانه بود.
بله. آمدیم واحد بین الملل، واحد گفتمان سازی برای دیپلماسی در مرکز راه اندازی کردیم. به طور مثال نامه ای از ژنف یا بازل سوئیس برای معرفی هنرمند به منظور شرکت در رویدادی هنری به دفتر ارسال می شد. مرکز نامه را به موزه هنرهای معاصر ارسال می کرد. حالا موزه برای این نامه ها چه تصمیمی می گرفت، بماند. کل این موضوع دیپلماسی مرکز در گذشته بود. اما ما داریم با تمام رایزن های فرهنگی و سفرا جلسه می گذاریم. کمی طول می کشد تا نتیجه این جلسات را مردم ببینند.
همچنین می گویند مالیات و آمار محور توسعه است. ما در مرکز، دفتر آمار درست کرده ایم. و بحث مالیاتی را هم به شکل جدی در حال بررسی هستیم.
دقیقا منظورتان از بحث مالیاتی چیست؟ که کمک کنید هنرمندان مالیات ندهند؟
پرداخت مالیات که بحث خوبی است، اما مالیاتی که در شأن هنرمند باشد. اینجا، هنرمندی را داریم که با اشتیاق مالیاتش را پرداخت می کند، ولی با یک چارچوب اصولی، و می داند برای چه مالیات پرداخت می کند. زمانی نیز ما همان مالیات را برای کمک به خود هنرمند باز می گردانیم. اما بحث فرار مالیاتی نداریم.
در گذشته برای کمک به هنرمندان، آن ها معاف از مالیات بودند.
بحث کمک نیست. لفظ هایش اشتباه است.
تمام هنرمندان که درآمد آنچنانی یا درآمد بالا ندارند.
هنرمند دارد به دولت کمک می کند.
منظورتان از کمک هنرمند به دولت در حوزه مالیات ها چیست، زمانی که هنرمندانی هستند که حتی توان خرید بوم نقاشی خود را هم ندارند؟
اما اگر بتوانند کار هنری بکند، این کمک به دولت است، دیگر چرا باید مالیات بدهد. و این با اینکه چرا نباید مالیات بدهد فرق دارد. اینجا هنرمند با خلق اثر هنری مالیاتش را پرداخت کرده است. البته نه اینکه ما نمی خواهیم مالیات بدهیم یا نباید مالیات بدهیم. می گوییم، مالیات اضافه تر نمی دهیم. همین که اثری خلق شده و روی دیوار رفته، این خودش مالیات است.
به طور مثال، من دولت باید می رفتم، فلان جشنواره را راه می انداختم. اما یک موسسه خصوصی این کار را بجای من دولت انجام می دهد، آیا باید دوبار مالیات بدهد؟ یعنی یک بار مالیات خودش را و یک بار مالیات من دولت را بدهد؟
هنرمند هنگام خرید وسایل کاری اش هم دارد مالیات بر ارزش افزوده می دهد.
قصه این است که باید رایزنی بکنیم، تا این فهم، هم در هنرمندان و هم در بدنه وزارت اقتصاد و دارایی جا انداخته شود، که اشتغال هنرمند، مالیاتش است. همان زکات است. پس لازم نیست دوبار از او مالیات گرفته شود.
وزارت اقتصاد از مرکز می پرسد، که به من بگویید که هنرمند چکار کرده که مالیات ندهد. پس مرکز، داده ها را درست می کند، و در پاسخ می گوییم، ایشان هنرمند و این موارد فعالیت سالیانه اش است. دیگر مالیات چه چیز را پرداخت کند؟ بله. پرداخت نمی کند.
آیا اینگونه هنرمندان تحت سلطه مرکز هنرهای تجسمی قرار نمی گیرند؟ اینکه مرکز از هنرمند به طور مثال بخواهد تعدادی از آثارش را در سامانه ای ارایه کند، هنرمند هم بدلیل حق کپی رایت و دزدی ایده و آثارش شاید نخواهد در این مسیر قرار بگیرد.
مالیات موضوعش، درآمد است.
متوجه هستم. اما شما می گویید خود خلق اثر مالیات است؟
مالیات در کل موضوع درآمد است. اگر هنرمندی از دنیای هنر، درآمدی کسب کرده، می گوییم درصدی از آن را به چرخه برگردانید. اما هنرمندی که برای دل خودش اثر می کشد، موضوع مالیات برای آن مطرح نمی شود.
پس منظور شما از مالیات، ورود اثر هنری به چرخه اقتصاد هنر است؟
وارد چرخه اقتصاد و در گالری یا حراج فروخته شود.
همانطور که می دانیم، بحث اقتصاد هنر، موضوعی جدی است، و متاسفانه این چرخه این روزها برای هنرمندان به سختی می چرخد، بجز تعداد از نام ها، بیشتر هنرمندان در عرصه هنرهای تجسمی کم درآمدند یا اصلا از فروش آثار خود درآمد ندارند، و با مشکلات زیادی دست به گریبانند. این موضوع را چگونه می بینید؟
باید این بحث را از مالیات جدا کرد. بیایید یک قدم به عقب برویم. ما با یک جمله سر هنرمند را به طاق کوبیدیم؛ “هنر برتر از گوهر آمد پدید”، می گویند هنرمند مگر پول می خواهد؟ هنرمند هر جا می رود “قدر ببیند و در صدر نشیند”. این ها برای هنرمند نان و آب نمی شود. موضوع بر سر این است که تا حدود ۱۵ سال پیش، مشغول بودن به هنر، شغل به حساب نمی آمد.
بله، دقیقا.
وقتی کار هنرمند شغل به حساب نمی آید، اقتصاد نیز برایش تعریف نمی شود. می گفتند هنرمند دارد تفریح می کند. سرگرم می شود. اصطلاحا اداره کل هم اداره کل هنرهای سرگرمی می شد. می گفتند هنرمند برای دلش به دانشگاه رفته است. حالا وقتی هنرمند باید پول رنگ و بومش را بدهد، و تاثیر مستقیم کیفیت خوب متریال را بر اثرش می بیند، دیگر متوجه می شود که موضوع، بحث پول است.
اما سال هاست که ورود ابزارهای هنری و نقاشی به ایران جزو کالاهای لوکس محسوب می شود.
همه جای دنیا هم همینطور است. در کل اشتغال به هنر کار لوکسی محسوب می شود.
با توجه به شرایط موجود، هنرمندان چکار کنند؟
می گویند؛ هرکه طاووس خواهد، جور هندوستان کشد. باید هنرمند بلند شود و راه افتد.
یعنی برود و اسنپ کار کند؟
نه. نه. برود در همان اشتغال خودش کار کند.
خب زمانی که بازار هنر وضعش خراب است و مردم نمی توانند اثرهنری بخرند، هنرمند باید چگونه درآمد داشته باشد؟
گفتیم که مردم چرا تابلو نمی خرند؟ رفتیم عقب تر. گفتیم چون کارهنری، شغل به حساب نمی آید. چرا شغل به حساب نمی آید؟ چون مردم پول برای خرید اثر نمی دهند. چرا مردم پول خرید اثر نمی دهند؟ همینطور جستجو کردیم و به چند گلوگاه رسیدیم.
واضح تر توضیح می دهید؟
اول رسمیت است. باید شغل “اشتغال به هنر” را به رسمیت شناخت. پس چه لازم دارد؟ صنف، اتحادیه، مجوز، دفتر، ملک تجاری، کد اقتصادی می خواهد تا وارد چرخه اقتصاد شود. مشکل این است که هنرمند می خواهد وارد چرخه اقتصادی بشود اما ذیل قانون اقتصاد نرود. سه قانون کلی داریم که منظومه قوانین است؛ قانون کار، قانون مدنی و قانون اقتصاد.
در تمام دنیا هنرمندان مالیات پرداخت می کنند، اما چرخه اقتصادشان نسبت به جایگاهشان تأمین است.
مالیات بخشی از این روند است. ابتدا باید بدانیم که هنرمند به عنوان فعال اقتصادی مطرح است یا نیست. اگر به عنوان فعال اقتصادی مطرح باشد، تابع تمام قوانین حاکم بر قانون تجارت است. موضوع قانون تجارت، بر سر مسئله پول شویی است که می گوید؛ ورود و خروج پولت معلوم باشد.
حالا باید پرسید که هنرمند چرا نمی تواند اثرش را بفروشد؟ خریدار ضمانت می خواهد. که از کجا بداند این اثر اصل است و امضای مثلا خانم فریده لاشایی را دارد؟ پس اینجا نیازمند بیمه هستیم. اثر باید ضمانت، اصالت، استاندارد داشته باشد. این موارد در این چرخه وجود ندارد. هنرمند تابلوی خود را زیر بغلش می گذارد و این سو و آن سو می رود که ببیند، می تواند آن را بفروشد یا نه. این وسط هم بعضی از نگارخانه ها، شروع به گوش بریدن هنرمند می کنند. و اینگونه یک مفهوم رسمی و قانونی شکل نمی گیرد.
پس ما به همه این موارد احتیاج داریم، زمانی که می گوییم چرخه اقتصاد، اسم آن فقط چرخ نیست، نیازمندیم که گالری دار، هنرمند، دانشگاه، دولت، بانک، بیمه، تکلیف خودشان را بدانند. تمام این ها بازیگران چرخه اقتصاد هستند. هنرمندان ما با این موضوعات چقدر نزدیکی و آشنایی دارند؟ خیلی کم.
در مثالی ساده واضح تر بیان می کنم، تابلویی به دولت فروخته شده، در این بین خریدار از فروشنده فاکتور خواسته است. فروشنده اثر پرسیده، فاکتور دیگر چیست؟ حالا من خریدار دولت باید فاکتور، آن هم فاکتور رسمی داشته باشم، زیرا من حساب دار و حساب رس، سازمان بازرسی و سازمان دیوان محاسبات را دارم، باید توضیح بدهم این پول خرج چه چیزی شده است. در این میان فروشنده می گوید من تنها می توانم یک گواهی به شما بدهم.
حالا اگر خریدار دولتی از خود هنرمند اثری بخرد، حتی این گواهی را هم نمی تواند صادر کند.
دیگر بدتر. زمانی که می خواهیم وارد قانون تجارت بشویم، تمام این مسائل دیده شده است. حالا خبر خوب این است که جایگاه نگارخانه دارها با این تعریف، کاملا مشخص می شود. قوانین را بررسی کردیم، متوجه شدیم، تعرفه آب و برق و مالیات نگارخانه ها حداقلی است، حتی در ملک مسکونی هم می توانند فعالیت داشته باشند، اما رسمیت آن کجاست؟ در نهایت به این نتیجه رسیدیم که نگارخانه ها را رتبه بندی کنیم. با مشخص کردن شاخصه ها، می توانیم یک قانون ماده مصوبه ای بگذاریم، که نگارخانه درجه الف کدام است. بعد می توانیم بگوییم، ما برای درجه الف ها چه کارهایی می توانیم انجام بدهیم. به طور مثال بودجه یک رویداد را به نگارخانه ها بدهیم تا آنها هنرمندان را تأمین کنند یا موضوع اعزام های پژوهشی و تحقیقاتی و هنری را توسط این نگارخانه ها انجام بدهیم.
با توجه به اینکه استقلال و خلاقیت هنرمند بسیار مهم است، آیا این نگاه به دولتی شدن کامل ختم نمی شود؟
این ها، همه ملاحظات است. به هوای استقلال و هنر و خلاقیت، وضعیت رها شده است. من به عنوان دولت، پول را بدهم و هیچ کاری هم نکنم، که می شوم بانک، دیگر اسمش دولت نیست.
منظورم چیز دیگر است.
منظور شما را درک می کنم. باید همه این ها را دوطرفه دید. نیازمند مغزی چندوجهی است که می تواند تمام این موارد را کنارهم قرار دهد. راه حلی پیدا کند تا همه بگویند؛ راحت شدیم. تا هنرمندان و جامعه فعال هنری بگویند، هم راحت گرفتید، هم راحت کار کردیم، هم راحت گزارش دادیم، هم مفاصا حساب مالیاتی گرفتیم، هم بانک معرفی کردند و هم وامش را دادند. هم تعاونی زدند، هم اقلام هنرمند تامین شد، هم اعزام ها صورت گرفت.
و این مسئولیت با مرکز هنرهای تجسمی است؟
دولت نهادی به نام دفتر هنرهای تجسمی داشت، کارش این بود تمام موارد فوق را جواب بدهد و تا جایی که توانسته، تا حدودی نیز جواب داده است. یک روزی به این نتیجه رسیده که رویداد برگزار کند، روزی دیگر خرید آثار را مهم دانسته و دیگر روز هم تمرکزش را بر هنرمندان گذاشته، اما امروز این مرکز نیازمند یک منظومه است.
تا چند وجهی باشد؟
تا تمام وجوهش دیده شود. طی این هفت ماه بیش از هزار ساعت با انجمن ها، هنرمندان، دولت، مالیات، بیمه، صندوق اعتباری هنر، زیباسازی، شهرداری جلسه گذاشته ام. جایی نیست که نرفته باشم تا به این منظومه برسیم. تا کنون به چند راه حل رسیده ایم. مسئله مالیاتی تقریبا حل شده است. موضوع بیمه آثار هنری نیز مورد بحث قرار گرفته و تا کنون بیش از ۱۸۰ ساعت با موثرترین افراد در صنعت بیمه در این خصوص جلسه داشته ایم و کار کرده ایم. به راه حل هایی نیز رسیده ایم. کارگروه تخصصی آن شکل گرفته و بودجه مورد نظر نیز برایش طراحی شده است. امیدوارم بتوانیم تا جشنواره هنرهای تجسمی فجر بیمه آثار هنرمندان را رونمایی کنیم.
و سخن آخر؟
در کل مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، باید به سمت یک مرکز مشاوره ای رگولاتوری برود در خدمت هنرمندان باشد. کار اجرایی مرکز را نیز داریم کم می کنیم و آن را به انجمن ها می سپاریم، تا بتوانیم دفتر را در حوزه تئوری، نقد و نظر، به یک مرکز تخصصی تبدیل کنیم.
گفت و گو از صبا موسوی
دیدگاهتان را بنویسید