تهران- تجاوز نظامی رژیم اسرائیل به تمامیت ارضی ایران، در کنار تمام تبعات و پیامدهای آن، سنگ محک مهمی به منظور فهیمدن عیار کشورها و دولتهای منطقه و همسایگان بود و مجموع رویدادهای این جنگ نمره قابل قبولی را برای آنها ثبت کرده و برخی معادلات آمریکا و اسرائیل را برهم زد.
به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، پیوستگی ژئوپلیتیکی کشورهای غرب و جنوب غرب آسیا به یکدیگر و تسری هرگونه بیثباتی و جنگ به کل منطقه، دولتهای این منطقه را درباره امنیت آن با نگرانیهای فزایندهای روبرو کرده است. نگرانیهایی که وجود عنصر بیثباتکنندهای چون رژیم اسرائیل هم بر دامنه آن افزوده و وضعیت این بخش از جهان را در حالت همیشه هشدار قرار داده است.
خاورمیانه از هفت اکتبر ۲۰۲۳ تا به امروز مجموعهای از رویدادهای متشنجی را تجربه کرده است که هریک به تنها قدرت از میان بردن تمام امنیت منطقه را داشت اما به نظر میرسد تمام دولت-ملتهای حاضر در این نقطه به بلوغی متفاوتتر از گذشته دست یافته و در سایه آن برخی بحرانهای موجود را در حد قابل قبولی مدیریت کردهاند. غرب آسیا از ترکیه تا عربستان، از عراق تا شیخنشینهای خلیج فارس و حتی مصر و پاکستان درحال حاضر دغدغهای جز امنیت ندارند و از این رو برای حراست از آن به ویژه در جریان ماجراجوییهای رژیم اسرائیل و تجاوز این رژیم به تمامیت ارضی ایران تمام هوشیاری و تلاش خود را به کار گرفتند و به نظر میرسد تا حد بسیاری هم موفق شدند.
نگاه غرب آسیا به جنگ ایران و اسرائیل
امنیت گره خورده منطقه با آغاز تجاوز نظامی رژیم اسرائیل علیه ایران، با تهدیدی بسیار عمیقتر از آنچه تاکنون تجربه کرده بود، روبرو شد و این تهدید در فاصلهای کمتر از دو ماه پس از سفر رئیسجمهور آمریکا به منطقه و حضور در عربستان سعودی و قطر بود. حضوری که در آن چند قرداد تجاری و اقتصادی بسیار مهم میان واشنگتن و پایتختهای این کشورها منعقد شد و تلفظ نام شاهزاده سعودی از سوی ترامپ چشمانداز روابط عالی میان دو کشور میداد؛ روابطی با بنیانهای مشارکت اقتصادی و ثباتساز. این رویه در قطر هم به همین نحوه تکرار شد تا «دونالد ترامپ» با دست پر به آمریکا بازگردد و بسیاری از تحلیلگران منطقهای را به این نتیجه رساند که «رئیسجمهور دیگر جنگ نمیخواهد». این موضوع برای منطقه و شیخنشینهای خلیج فارس، شرایطی ایدهآلی بود اما دوام چندانی نیافت و همزمان با آغاز تجاوز نظامی اسرائیل علیه ایران، برخی آن حضور پر طمطراق در ریاض و دوحه را نمایشی برای فریب منطقه هم توصیف کردند.
عبور موشکهای ایران از آسمان منطقه و ورود آن به تلآویو، مهر تاییدی بر تشدید بحران در منطقه و نقطه آغاز تکاپوی کشورها برای مدیریت این بحران و کاستن از تبعات آن بود. در همین راستا، عربستان، قطر و عمان از همان ابتدا این تجاوز را محکوم و بر حق مشروع ایران در دفاع از خود تاکید کردند. این محکومیت و تاکید در گفتوگوهای متعدد مقامات این کشورها با رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران اعلام شد. عمان به عنوان میانجی مذاکراتی که بنیان آن را آمریکا و اسرائیل از بین برد، برای توقف بحران با تهران و واشنگتن در تعامل مداوم بود. بسیاری از پیامهای ردو بدل شده میان ایران وآمریکا در طول جنگ از طریق مسقط منتقل شد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و نیز سازمان همکاری کشورهای اسلامی در بیانیههایی به صراحت کنار ایران ایستادند. اوج این حمایت را هم پس از بمباران تأسیسات هستهای ایران از سوی آمریکا و پاسخ ایران به این اقدام شاهد بودیم. جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این تجاوز آشکار بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در قطر یعنی «العدید» را موشکباران کرد و گرچه این مسئله انتقاداتی را از سوی دوحه و برخی دیگر از کشورها درپی داشت اما دو طرف با هوشیاری کامل و البته سنجش هزینه- فایده از سوی قطر، از این موضوع عبور کردند.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، آمریکا پس از این حمله از طریق قطر درخواست آتشبس به ایران داد و تهران هم میانجیگری همسایه خود را پذیرفت. نقش قطر در این فرایند، اهمیت روابط حسنه سالهای اخیر تهران با دوحه را بار دیگر نشان داد تا در بیانیه کشورهای گروه هفت هم به آن نقش اشاره شده و مورد تقدیر قرار گیرد.
تجاوز نظامی علیه ایران، میدانی بود که سه بازیگر تازهای را به فهرست میانجیگران ایران و آمریکا افزود؛ مصر، ترکیه و پاکستان از همان ابتدای درگیری هریک با اهداف و انگیزههای متفاوتی برای پایان دادن به جنگ اقداماتی را در دستور کار قرار دادند. اسلامآباد و مقامات پاکستان همراهی همدلانهای در این ۱۲ روز با ایران داشتند، وزیر دفاع این کشور در یکی از مهمترین دیدارهای دوران جنگ با رئیسجمهور آمریکا درباره تداوم تنش با ایران هشدارهای جدی داده بود. جنگ در ایران برای ترکیه گرچه تبعات متفاوتتری داشت اما در این مدت تلاش کرد هم به عنوان میانجی نقشآفرینی کند و هم با برگزاری نشست اضطراری سازمان کشورهای اسلامی نشان دهد که در کنار ایران ایستاده است. در میانه جنگ هم خبرها و گمانههای درباره تلاش رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور و هاکان فیدان وزیر امور خارجه ترکیه برای ایجاد نوعی مفاهمه و حتی گفتوگو میان مقامات ایران و آمریکا منتشر شد که با توجه به تماسهای مکرر میان فیدان و «مارک روبیو» وزیر خارجه آمریکا و عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران، میتواند به واقعیت نزدیک باشد. مصر بازیگر دیگر این میدان بود و گرچه عادیسازی روابط با ایران را پیش از این جنگ آغاز کرده بود اما در میانه این تجاوز نظامی تلاش کرد تا در کنار تهران ایستاده و برای توقف آن تلاش کند.
جنگ دوازده روزه رژیم اسرائیل و ایالات متحده آمریکا در کنار کشورهایی که به دلایل مشخص، به صورت رسمی و علنی موضعی نزدیک به ایران داشتند، دولتهایی هم یا بلاتکلیف بودند یا مشکوک به همکاری با رژیم اسرائیل. تهران این بلاتکلیفیها را به هر بهانه و توجیهی انجام شده باشد در دوران پساجنگ و در تعریف روابط با این کشورها مدنظر قرار خواهد داد اما هر سند مستندی که دخالت و همراهی هریک از کشورهای همسایه و هممرز به نفع اسرائیل را اثبات کند؛ از دیدگاه ایران سبب بازخواست و مجازات آن کشور خواهد شد.
هوشیاری در خاورمیانه و چشمانداز امنیت درونزا
فاصله دو هزار کیلومتری میان تهران و سرزمینهای اشغالی، نوع خاصی از درگیری نظامی را سبب شد که در آن مرزی مشخص روی زمین وجود نداشت و رژیم اسرائیل هم با نقض حریم هوایی دیگر کشورها تجاوز نظامی خود علیه ایران را آغاز کرد. بر همین اساس درگیری خواسته و ناخواسته منطقه در این جنگ امری مسلم بود. مدیریت این امر مسلم و کاستن از تبعات آن اما به اذعان بسیاری از تحلیلگران نقطه قوت همه کشورهای منطقه بود. ارتقای توان راهبری هر یک از پایتختهای منطقه در این نبرد ۱۲ روزه بسیار روشن بود. توانی که میتوان آن را نقطه روشنی در چشمانداز همکاریهای آتی منطقهای هم میتوان در نظر گرفت. ظرفیتی که هم در آن دیپلماسی و هم همراهی با کشور مورد تعرض قرار گرفته نشان میداد که منطقه میتواند در آیندهای نه چندان دور نقشی مهم در تامین درونزای امنیت داشته باشد.
عبور موشکهای ایران از سد دفاعی گنبد آهنین و برخورد آن به اهداف تعیین شده در تلآویو برای بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه اعراب لذتبخش بود حتی اگر به آن اشارهای نکنند. این جنگ هژمون صهیون را که بیش از ۶ دهه در ناخودآگاه اعراب وجود داشت را با چالشی جدی مواجه کرد و نشان داد که قلب تلآویو هم میتواند هدف حمله و ویرانی قرار گیرد. این روند برای کشورهای منطقه در تنظیم روابط خود با رژیم صهیونیستی نوعی از اعتماد به نفس و دست بالا را خواهد داد.
توقع حمایت نظامی کشورهای منطقه از این در خلال جنگ (گرچه از سوی ایران چنین درخواستی مطرح نشد) ایدهآل اما به دلایل پیدا و پنهان بسیاری ناممکن بود. اینکه اما کشورهای منطقه بر خلاف تصوری که پیش از این وجود داشت، حمله به مرزهای ایران را محکوم و حتی برای پایان دادن به آن پیشگام شدند، ارسال سیگنالی به آمریکا بود تا حداقل در کوتاه مدت اجرایی شدن طرحهایی مثل «ناتوی خاورمیانه» را مسکوت بگذارند و ترامپ به این گزاره مطمئنتر شود که خلیجفارسی که او در سال ۲۰۲۰ و با پایان دور اول ریاست جمهوری در ذهن داشت با آنچه امروز مشاهده میکنیم بسیار متفاوت است و این تفاوت حتی میتواند برخی تصمیمات او را تحت تاثیر قرار دهد.
دیدگاهتان را بنویسید