ندای زاگرس – عشایر ما، فراتر از یک شیوه زندگی، یک سرمایه ملی گرانبها و یک سیستم تولیدی خودکفا هستند. تصور کنید که این قشر زحمتکش، بدون اتکا به دولت، سهم عظیمی در تولید گوشت، لبنیات، پشم و صنایع دستی کشور دارند. آنها نماد واقعی اقتصاد مقاومتی و تولیدگرانی هستند که به جای مهاجرت به حاشیه شهرها، با دست خالی سفرههای کشور را پر میکنند.
پیامدهای شتابزده مهاجرت:
متأسفانه، در سالهای اخیر به دلیل بیتوجهی مزمن به زیرساختها (از جمله جادههای عشایری، تأمین آب پایدار و تسهیلات رفاهی)، سرعت مهاجرت این جمعیت مولد به شهرها شدت گرفته است. این مهاجرت، صرفاً جابهجایی چند خانوار نیست؛ بلکه خسارت جبرانناپذیری است:
تهدید امنیت غذایی: کاهش شدید تولیدات دامی و کشاورزی.
فرسایش فرهنگی: از دست رفتن فرهنگ اصیل و سنتی عشایری.
تخریب محیط زیست: اراضی عشایری رها شده و ناظران طبیعی مراتع، دیگر حضور ندارند.
دغدغههایی از جنس اعتبارات (با محوریت ایلام):
در استانهایی مانند ایلام، مراکز امور عشایری با وجود محدودیتهای شدید مالی و اداری، تمام تلاش خود را برای نگهداشتن این قشر انجام میدهند. اما برای موفقیت، تلاش فردی و محلی کافی نیست.
نکته کلیدی اینجاست: این مراکز برای تأمین نیازهای اولیه (سوخت، آبرسانی سیار، بهداشت و …) و ایجاد انگیزه برای بازگشت مهاجرین به زندگی عشایری، نیاز به بودجههای کافی و تخصیصهای خارج از عرف اداری دارند. شما نمیتوانید با حداقل بودجه، حداکثر توقع را از قشری داشته باشید که در سختترین شرایط آب و هوایی زندگی میکنند.
خطرات مدیریتی و لزوم استقلال:
بزرگترین ضربه، زمزمههای انحلال این مراکز در گذشته بود که خوشبختانه با مقاومت دلسوزان، به نتیجه نرسید. صاحبنظران به درستی اشاره میکنند:
تقویت فوری: مراکز عشایری نباید تضعیف شوند، بلکه باید هرچه سریعتر از نظر منابع انسانی و مالی تقویت شوند.
استقلال عمل: برای پویایی بیشتر، این مراکز باید از قید و بندهای بوروکراتیک رها شده و مستقل عمل کنند تا بتوانند متناسب با شرایط متغیر عشایر تصمیمگیری کنند.
تزریق بودجه چشمگیر:
بودجه این مراکز باید به عنوان یک اعتبار حیاتی ملی و نه یک بخش فرعی، به صورت جهشی افزایش یابد.
پیام ما روشن است: امروز وقت آن است که عشایر را به جای حاشیهنشینی، به متن توسعه ملی بازگردانیم. آینده ایران سبز و مولد، مرهون حمایت امروز ما از این جامعه پرتلاش است.
دیدگاهتان را بنویسید